عشق به زبان ساده همان نیاز ذاتی انسان به برقراری رابطه ای قلبی وروحانی وتمام عیار با یک انسان دیگر است . عشق همان راز گریز ونجات انسان از زندان تن خویشتن است ، راه خروج روح از حبس تن است . راز خروج از خویشتن وورود به دیگری است ودیگری را برجای خویشتن نشاندن وجانشین «خود»ساختن . این همان راز خلقت انسان است که خداوند هم انسان را خلق کرد تا اورا جانشین خود سازد . پس عشق همان قدرتی است که عالم وآدمیان را آفرید . پس عشق منشاٌ قدرت کن فیکون است. وامّا به زبانی دگر بایستی عشق را منشاٌهمه جنونها ومالیخولیای بشری دانست که خودرا بجای دیگری ودیگری را بجای خود می گیرد . عشق همان راز از خود بیگانگی انسان وراز انسانیّت انسان است . پس در واقع همه حقوق واصول وقوانین جهان هستی وعالم بشری از عشق است وآداب عشق محسوب می شود . دین خدا نیز تماماً آداب وحقوق این واقعه است . انسان ذاتاً عاشق است چون انسان است . ولی اگر بواسطه معرفت، حقوق عشق را نشناسد وبواسطه تقوی، این حقوق را رعایت نکند در این جنون الهی ساقط وهلاک می شود که بقول رسول اکرم (ص) «العشق کلّهاآداب».این عشق است که انسان را به بهشت ویا دوزخ میرساند ، به مقام اعلی العلیین ویا درک اسفل السافلین می کشاند . واین بستگی به میزان معرفت وتقوای انسان دارد .حق محوری عشق همان ایثار است وهمه آداب دین خدا برهمین اساس قرار دارد . هر که این حق را رعایت کرد به حق انسانی خود یعنی خلافت اللّهی میرسد ودر غیر اینصورت خلیفه شیطان می شود . بدین ترتیب عشق به دو نوع متفاوت وبلکه متضاد تقسیم می شود : عشق ایثاری وعشق تصرّفی ! عشق ایثاری همان راه هدایت است وعشق تصرّفی هم راه ضلالت .در میان همه عشق ها مثل عشق به انسانها ، عشق به قدرت وثروت وشهرت وریاست وشهوت و.... . عالیترین عشق همان عشق به یک انسان دیگر است وعالیترین عشق نیز عشق به یک انسان موٌمن وصدیق وعارف است که همان عشق عرفانی می باشد که صراط المستقیم هدایت است . ولی هیچکس از همان آغاز به چنین عشقی ومعشوقی نمی رسد بلکه بمیزانی که در همان عشق های غریزی ومادّی ، حقوق آنرا رعایت نمود وتقوی پیشه کرد بتدریج به عشق ها ومعشوق های برتر میرسد که کمالش عشق به یک عارف است که همان امام می باشد که تجلّی پروردگار است واین عشق الهی می باشد وراه رسیدن انسان به ذات خویشتن است ومقام توحید که مقصودخدا از خلقت انسان می باشد .زیرا عشق به معنای تحویل دادن روح خود به دیگری است حال اگر این دیگری در مقامی پست تر ویا پلید باشد پر واضح است که با آدمی چه می کند . پس واضح است که سرنوشت هرکسی منوط به معشوقهای اوست . در واقع آدمی معشوق ومحبوب ومطلوب خود را می پرستد .وآدمی هر چیزی را که بپرستد همان می شود . بقول مولانا ، گردرطلب لقمه نانی ،نانی ! بنابراین پرستش پول واتوموبیل وخانه وتکنولوژی وکلاً مادیات موجب سیاهی وثقل ومرگ روحانی انسان می شود ودل را می میراند . ویا آنکه انسان پستی را می پرستد پست می شود . به همین دلیل عالیترین عشق ها ، عشق به خداست وبهترین پرستش از آن اوست منتهی نه خدای خیال وهوی وهوس . به همین دلیل پرستش واقعی خدا جز در عشق به یک انسان عارف وخداپرست ممکن نیست . چون آدمی بهرحال عاشق جمال است وهرگز عشق به خیال ممکن نیست ولذا عشق به خدای خیالی توهّم وخود- فریبی است . به همین دلیل در دین اسلام عشق وسلام وصلوات برجمال محمّد، یکی از عالیترین عبادات تلقی می شود ونیز عشق به جمال امام ومخلصین . زیرا مخلصین مظهرِ جمال کمال حق هستند واین جمال پرستی موجب دریافت کمالات آن صاحب جمال می شود . زیرا جمال هر کسی همان صورت کمالات اوست . «هیچ چیزی در سیرت نیست الّا اینکه در صورت آشکار است .» علی(ع)