چه مردی می تواند ناز نکشد ؟
درباره ناز کردن زن سخن گفته ایم و امّا ناز کشیدن مرد که روی دیگر سکه زناشوئی های کافرانه و غیر صادقانه است به چه معنا و منظوری است .
مردی که نیازهای زنش را بدون آنکه بر زبان آورد ادا می کند و تازه از زنش منّت هم می کشد که گوئی به او لطف کرده تا برایش خدمتی انجام دهد که وی اصلاً بدان نیازی نداشته است ، چه منظوری دارد ؟بی تردید این غایت لطف مرد می تواند باشد و از اشّد محبّت و ایثارش به زن . ولی آیا این مرد به چه مقامی از اخلاص رسیده است که می تواند همچون خدا اینگونه کریم و بخشنده باشد ؟ مگر اینکه مکری در سر داشته باشد و این اعمال ایثارگرانه را بعنوان حقّ حساب یا رشوه به همسرش بدهد واز او هم توقع داشته باشد که مقابله به مثل نماید و هیچ سئوالی نکند . در اینجا شاهد اشدّ تکّبر و غروری هستیم که لباس عشق و ایثار بر تن کرده است . علاوه بر اینکه زن هم در قبال چنین رفتاری دچار سوء تفاهم وسوء استفاده تا سرحد جنون می شود و هرگز امکان ورود به وادی صدق را نمی یابد و شوهر بایستی نیازهای او را همواره حدس بزند و برآورده کند . چنین زنی بسرعت مبدل به دیوی از تکبّر و طلبکاری می شود و حتّی نسبت بخود و نیازهایش نیز گمراه و مجنون می شود و خودش را گم می کند . حتّی خداوند هم که مظهر عشق و ایثار است به انسان می گوید که « هر چند که خدا می داند که دلتان چه می خواهد ولی بهتر است بر زبان آورید تا هدایت شوید . » بخش عظیمی از احساس طلبکاری و منّت در رابطه زناشوئی برخاسته از نازکشی مرد و ایثارگریهای ناخواسته است که مبدّل به کینه و انزجار می شود . هیچ امری فاسدتر از احساس ایثار در رابطه زناشوئی نیست . زیرا این یک رابطه بر مبنای نیازهای متقابل است و آنکه با تقواتر است کریم تر است و نه آنکه بیشتر ایثار می کند و طلبکار است و منّت می نهد و می کشد.
مردی که حق پرست باشد و به سرنوشت همسر خود نیز تعهدی داشته باشد هرگز ناز نمی کشد و منّت نمی نهد .
اگر کسی را دوست داشته باشی که تو را دوست می دارد این تجارت است. اگر کسی را دوست داشته باشی که تو را دوست نمیدارد این سخاوت است. اگر کسی را دوست داشته باشی که تو را دشمن می دارد این عبادت استسه نوع دوست داشتن
اگر مرا برای خودم دوست میداری....
ü اگر مرا برای خودم دوست میداری پس مرید خواسته هایم باش .
ü اگر مرا برای خودم می خواهی از من هیچ توقعی نداشته باش .
ü اگر مرا برای خود من می خواهی از من ناراحت مشو.
ü اگر مرا برای خود من عاشقی پس بگذار هر چه می خواهم بکنم .
ü اگر مرا برای خودم می خواهی پس خواسته هایم را عملی کن .
ü اگر مرا برای خودم دوست میداری برایم فاسق بیاور .
ü اگر مرا برای خودم می خواهی هر چه داری بده و رهایم کن بروم.
این حرف اوّل و آخر همه زنها به شوهران است که ادعای عشق دارند . ادعای عشق مرد به زن واکنشی هم جز این نمی تواند داشت و لذا عاقبتش به جنون و اعتیاد و خودکشی و جنایت است .
اصل چنین ادعائی به لحاظ عقلانی عین جنون و هذیان است و به لحاظ اعتقادی عین کفر می باشد . چنین ادعائی اگر از مکر نباشد عین حماقت است .
زنها معمولاً در هر همخوابگی تلاش می کنند با هزار ناز و انکار و بهانه ، چنین ادعائی را از زبان شوهر بگیرند تا بتوانند اراده و هوسهای ناحق خود را در روز بعد به مرد تحمیل نمایند . این ذات روسپی گری زن است و استمرارش به روسپی گری علنی هم خواهد کشید . این واضح ترین نشانه کفر زن می باشد و بی عصمتی او .
و امّا عذابهای چنین ادعائی از جانب مرد نیز حق اوست . مردی که دلش را به زنی می سپارد بقول علی (ع) احمق می شود و دعوی عشق غیر متعهد و اینکه «من تو را برای خودت دوست میدارم»غایت بیان این حماقت است ، زن که از خودش هیچ خودی ندارد که قابل پرستش باشد . اینست راز این جنون .