همدلی

همدلی

همدلی

همدلی

دل به دست کیست ؟

بقول حافظ شیرازی ، دل همواره به دست کمان ابروی کافرکیش است . راز این واقعه که قلب همه وقایع بشری در جهان است در سراسر مقالات این نشریه از زبانها و عناوین گوناگون بیان شده است و این همان سرالاسرار معرفت است و قلب حکمت و خلقت جهان.

معشوق در واقع نسبت بخودش کافر است و لذا محبت نمی پذیرد و این همان دلیل ناز و جفای معشوق است به عاشق .

بارها نشان داده ایم که خداوند بعنوان منشأ هستی همان خداوند عشق است و عاشق و معشوق هموست. و خلقت او و خاصّه مقام خلافت الهی انسان اشد کفر او نسبت بخودش می باشد که از خود گذشته و خود را فنا کرده و تمام هستی اش را به جهان و انسان بخشیده است .

پس معشوقی که به عاشق وفا کند در خلاف خلقت جهان قرار دارد و ضد عالم هستی است و سلطان فناست.  چنین معشوقی فقط ملازم عاشقی اینگونه است . چرا که عاشق و معشوق دو روی وجودند .

فقط عاشقی همچون علی (ع) می تواند چنان معشوقی داشته باشد و عشق دو جانبه رخ نماید . عاشقی که سلطان فنا و بر پا کننده قیامت و زیر و رو کننده انسان و تاریخ است .

آنکه خود را فدای رضای خدا کند معشوقی با وفا می یابد که عاشق او باشد . و عشق دو طرفه را بعنوان عالیترین هدف خلقت محقق سازد .

ولی عاشق تمام هستی اش را به معشوق می بخشد زیرا خداوند از هستی بی نیاز است و وجودش ورای بود و نبود است . و امّا معشوق هم مأمور است تا هستی عاشق را از او گرفته و نابود کند . و این رضای خداست .

« دوستی» چیست؟

 

« دوستی» چیست؟

                                             

عصر مدرن را به لحاظی بایستی عصر عطش برای « دوستی» دانست. این بدان معناست که در عصر جدید به واسطه اینکه بسیاری از نیازها از طریق رشد تکنولوژی و دموکراسی و رفاه عمومی و برابریهای حقوقی و معیشتی بر آورده شده است آن روابط و عواطف کهن عصر سنتها ، انگیزه های وجودی اش را از دست داده و منتفی گشته است . یعنی آنچه که تا دیروز عاطفه و محبّت و دوستی و ایثار نامیده می شد امروز دیگر زمینه خود نمایی و عمل ندارد و بسیاری از آنها باطل گردیده و دروغ بودنش بر ملا گردیده است . مثلاً تا دیروز لقمه ای نان می توانست موجب برقراری عاطفه و رابطه شود ولی امروز دیگر به ندرت کسی نیازمند نان است. به بیان دیگر نمی توان از طریق مادیات دلی به دست آورد.
در واقع بشر مدرن به عرصه نیاز به یک محبّت و رابطه ای خالص و کاملاً انسانی و قلبی و بی غلّ و غش وارد شده است و آن را جستجو می کند ولی نمی یابد.
در واقع عصر جدید را نبایستی عصر بی عاطفگی نامید بلکه بایستی عصر رسوایی بی عاطفگی قدیم دانست. همانطور که عصر مدرنیزم عصر برون افکنی و قیامت نفس بشر است و نهانها، عیان می شود. و این وضعیت علت العلل عمر کوتاه رابطه هاست زیرا دروغها و ناخالصیهای روابط به سرعت عیان و رسوا می شود.
در یک کلام دوستی حقیقی عبارت است از دوست داشتن کسی برای وجود خودش و نه برای نیازهای خویشتن. و این ادعایی بس عظیم است و ادعا کننده اش یا باید عارفی موحّد باشد و یا یک احمق یا شارلاتان. این همان معنای واقعی عشق است.
خداوند در قران کریم می فرماید: اگر کسی را براستی دوست بدارید خدا را شدید تر دوست می دارید.
این محک دوست داشتن در نزد خداست و مابقی دروغ است.
انسان فقط خدا را می تواند خالصانه دوست بدارد . زیرا فقط او لایق دوست داشته شدن است زیرا مظهر مهر و بی نیازی مطلق است و ما را فقط برای خودمان دوست دارد.
و کسی که خدا را شناخته باشد دوست می دارد و لذا او را در روح هر انسانی می یابد و دوست می دارد . پس            « دوستی » حاصل خدابینی در مخلوق است. در واقع فقط خدا را می توان در وجود مخلوقاتش دوست داشت و بس.
حال که چنین است پس بیائیم از این دعویهای گزافه و جنون آمیز دست بکشیم و بر اساس نیازهای متقابل ، انجام وظیفه کنیم این همان راه دین خداست که ما را به او می رساند و لایق دوستی می سازد.