همدلی

همدلی

همدلی

همدلی

9 انگیزه غلط برای ازدواج

9 انگیزه غلط برای ازدواج

9 انگیزه غلط برای ازدواج
بـرخی اوقات افراد گوناگون به دلایل عجیب و غریبی ازدواج میکنند. گاهی نـیز دلایل خوب و موجهی برای انتخاب فرد بخصوصی در سر دارند. آیا شما تحت فشار هسـتـیـد کـه هرچه زودتر ازدواج کنید؟ آیا در این مرحله از رابطه تان باید ازدواج کنید؟ بهتر است که خوتان را ارزان نفروشید. به این دلایل بد برای ازدواج نگاهی بیاندازید:

1- ازدواج کردن فقط برای پول
فــرض میکنیم فردی که شما شیفته و عاشقش شده اید
شـخـص ثـروتـمـندی بـاشـد کـه خـوش بـه سعادتان. البته
عـاقـلانـه هم نیست که با فردی که کاملا بی پول اسـت و
هـیچ قــصدی هم ندارد که در آیـنـده در تامین هزینه های زندگی سهمی داشته باشد، ازدواج کرد. مـگر آن کـه حـاضـر باشید 18 ساعت از روز را با کمال رضایت کار کنید تا قادر باشـید مخارج سنگین زندگی را تـامین کنید. اما ازدواج کردن با فردی تنها به خاطر پول، صـرفـنـظـر از احـسـاس شـمـا نسبت به آن فرد، تقریبا همواره اشتباه میباشد.

2- ازدواج اجباری
50 سـال پـیـش شـمـا چـاره ای جـز ازدواج در ایـن شـرایط نـداشـتـید ( با فردی که رابطه جنسی داشته اید و منجر به بارداری شما گردیده) اما امروزه خیر. مگر آنکه حـقــیقتا به فرد مورد نظر علاقمند باشید و حاظر باشید تا 40 سال با وی زیر یک سقف زندگی کنید. تحت فشار تصمیمی نگیرید که یک عمر پشیمانی و اندوه برایتان به بار بیاورد. اگــر مردد و دو دل می بـاشید صبر کنید تا کودک بدنیا بیاید سپس یک تصمیم عاقلانه و هوشیارانه اتخاذ کنید.

3- ازدواچ به خاطر ترک و فرار از خانه والدین
وقـتـی وضـعیت در خانه شوم و اندوه بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب می شـود. و تعجبی ندارد که بسیاری از افراد این راه گریز را انتخاب میکـنـند. اما معمولا این مسیری است که شما را از چاله در آورده و درون چاه مـی انـدازد. دوام آوردن در خـانه پـدر و مادر یکی دو سال طولانیتر، کمتر رنج آورتر میباشد تا آنکه با نخستین پیشنـهاد ازدواجی که از سوی فردی به شما داده شد ،آن را پذیرفته و تن به ازدواج دهید زیرا آن وقـت مـمـکـن است آن فرد تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد.

4- والدین شما به آن فرد علاقه دارند
البـتـه جـای تـعــجب دارد که والـدین شـمــا واقعا همسر آینده شما را دوست بدارند! اما دوست داشتن ایـن فـرد از سـوی آنها دلـیل کافی برای مد نظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نمی بـاشد. سالهای آینده زمانی که آنها درگذشتـند و از میان شما رفتند شما کماکان باید اسیر فرد رویاهای آنان باشید. فردی که شاید مرد و یا زن رویاهای شما نباشد.

5- عادت به رابطه دراز مدت
هنگامی کـه دو فرد بـرای مـدتـی بــا یـکـدیگر ارتباط داشته و سـپـس تـصـمـیـم ازدواج با یکدیگر را می گیرند، اشکالی نـدارد. امـا چـه وقـت اجـبـار بـدلیل عـادت مـحـض خـطرناک میشـود؟ زمــانیکه دو فرد با یکدیگر ازدواج کرده اند و یـا از یکدیگر طلاق گرفته اند تصمیم بگیرند که شانس خودشان را مجددا امتحان کنند. مـطمـئـن بـاشـیـد هـرگاه بار نخست کارساز نبوده باشد بار دوم نیز کارساز نخواهد بود.



چهار انگیزه نادرست دیگر برای ازدواج...
 

6- خواهان فرزند بودن
بله. صاحب فرزند شدن قویترین نیروی محرک برای بسیاری از افراد برای ازدواج میباشد-اما آیا شما حاضرید که فرزندان خود را در شرایط نه چندان ایده آل پرورش دهید؟ موضوع اینجاست که زمانی که فرزندان بزرگ میشوند و از کنار شما می روند شـما مجددا با آن فرد خواهید بود. هیچ فردی کامل نیست. امـا حـداقل پـدر و یـا مـادری بـرای فرزندان خود برگزینید که بتواند برای آنان یک پدر و یا مادر خوبی بوده و همـچـنـین شـما به وی علاقه داشته و برایش احترام قائل باشید. درغـیر این صـورت گـزیـنه دیـگری را مدنظر قرار دهید مانند تک سرپرستی و یا کودکی را به فرزند خواندگی بپذیرید.

7- با فردی که رابطه جنسی داشته اید ازدواج کنید
مواردی وجود دارد که اینگونه ازدواجها ثمر بخش بوده اند. امـا معمولا این گـونـه ازدواجها زیـاد دوام نخـواهـد آورد و پـــایه ای برای یک رابطه دراز مدت نخواهد بود. مـوضـوع رابـطـه جنسی با ازدواج متفاوت می بـاشد. ایـن سناریو را در نظر بگیرید: فردی که شخصی را می یابد که حاظر است به همسر و یا نامزد خـود خیانت کند و خـود آن شخص نیز تردید نمیکند که با فرد دیگری رابطه جنسی برقرار کند، مسـلـما رابطه آنها رابطه مستحکمی نـخـواهد داشت. زیـرا فـردی کـه تـوسـط شـما بـه فـرد دیگری خیانت کرده، روزی نـیـز به خود شما خیانت خواهد کرد.

8- برای فرزند خود پدر و یا مادر میخواهید
اگر توانستید فرد مناسبی را بیابید که به شما تبریک میـگوییم. اما اگر تردید دارید دست نـگـاه داریـد. این برای فرزند شما به مراتب سختتر و ناگوارتر است کـه یـک نـامـادری و یـا ناپدری بی رحم داشته باشد تا آنکه یک پدر و یا مادر تک اما دلسوز و مهربان.

9- فشار اجتماعی
تمام دوستان شما ازدواج کرده اند. اما شما هنوز مجرد هستید...امـا مطمئن باشید که یکی دوتای آنها هم اکنون طلاق گرفته اند. پس خودتان باشید. هنگــامی که خاله شما در مورد آنکه آیا تصمیم به ازدواج داری یا خیر از شما سوال می کند به وی اعتنا نکنیــد. بهتر است تنها باشید تا آنکه با شخصی ازدواج کنید که سبب بـد بـخـتـی شـمـا گــردد. هیچگاه تنها بخاطر آنکه متاهل هستید معیارهای خود را پایین نیاورید.

تاریخ رابطه جنسی بشر

تاریخ رابطه جنسی بشر 
طبق روایات کتب مقدس در شرق و غرب عالم درک می کنیم که پیدایش شهوت جنسی بین آدم و حوا در بهشت سرآغاز بخود – آیی و بیداری و احساس شرم و گناه و نیز آغاز خروج ان دو از بهشت بوده است . این بهشت ازلی همان بهشت اتحاد انسان با جهان است و فنای در وجود خویشتن و یگانگی با روح خویش است ولی با نزدیکی به درخت ممنوعه آدمی به ناگاه از خود بیگانه و دوگانه شد و لذا احساس منیت و تنهایی و شهوت پدید امد و لذا میل نزدیکی آدم و حوا به همدیگر جهت فائق آمدن بر این احساس بود . همانطور که در تجربه عمومی بشر درک میکنیم که احساس تنهای فقط در رابطه جنسی و اوج لذت جنسی برای لحظاتی از بین می رود . در واقع شهوت جنسی و رابطه جنسی تلاشی برای رجعت مجدد به اتحاد و یگانگی است . شهوت جنسی حاصل احساس تنهایی و انفکاک از روح جهان است . میل به نزدیکی جنسی یک تلاشی فیزیکی و مذبوحانه برای حل شدن در دیگری و رهایی از این انفکاک می باشد . این است که کسانی که احساس تنهایی و انزوای بیشتری دارند و قدرت رابطه عاطفی کمتری دارند میل جنسی شدیدتری هم دارند .
میوۀ درخت ممنوعه موجب پیدایش احساس تنهایی و انفکاک از جهان و بیگانگی از خویشتن شد و لذا احساس اسارت و اضطراب و مرگ و نیستی پدید امد این همان از میان رفتن بهشت بود و دیگر ان بهشت جغرافیایی خاصیت بهشتی رانداشت و ان خروج از بهشت هم یک خروج لزوماً جغرافیایی نبود بلکه خروج روحانی بود همانطور که توصیف بهشت ازلی عیناً یک حیات طبیعی فنای در جنگل و گل و رزق خدادادی در طبیعت می باشد و هر کسی قادر به زیستن در چنین شرایطی نیست به همین دلیل بشر بتدریج از اعماق جنگل خروج کرد و گرد همایی در نقاط دیگر پدید امد که تلاشی برای رهایی از احساس تنهایی و هراس بود . در واقع نزدکی به درخت ممنوعه موجب کفر شد و اتصال روحانی ادم و حوا با خداوند گسست و لذا احساس جاودانگی و خدایی از میان رفت و احساس ترس و مرگ پدید امد . و این نخستین گناه بود که بهشت را از وجودشان خارج کرد و لذا آنها هم در بهشت احساس بیگانگی داشتند و از انجا خارج شدند . پس از خروج از این وضعیت میل به ازدواج و تشکیل خانوداه و همزیستی بعنوان هسته اولیه مدنیت پدید آمد ولی این رابطه موجب پیدایش بغض و کینه و عداوت بین آدم و حوا شد . کل این ماجرا در قرآن و سائر کتب آسمانی و حتی در مذاهب شرق دور وجود دارد .
علت عداوت آدم و حوا پس از ازدواج این بود که دیدند ان احساس تنهایی و هراس و نابودی در این ازدواج هم نه تنها از بین نرفت اتفاقاً هر کسی خودش را بعد از هر رابطه جنسی تنهاتر از قبل یافت و لذا هر کسی طرف مقابل را مسبب این ناکامی تلقی نمود و تهمت و سوءظن و بد بینی اغاز شد و این سر آغاز تاریخ تمدن بشر است و لذا تاریخ تمدن بشری در نهان و آشکار در صحنه خانواده و جامعه تماماً تاریخ تهمتها و جنگهاست که منشاء همه این جنگها جنگ آدم و حوا می باشد جنگ برای گریز از این احساس تنهایی و وحشت نابودی . جنگ برای رسیدن به صلح و اتحاد .
در قلمرو فرهنگ تجربی درک می کنیم که میزان وحشت و بی ایمانی و شهوت باره گی یکی است که این شهوت باره گی اگر به هر دلیلی امکان بروز نیابد تبدیل به افسردگی و انحرافات جنسی و امراض روانی می شود . مگر اینکه به امر تقوا و مراقبه نفس برای بازگشت مجدد به ان وحدت ازلی تلاش شود که همان راه دین است که بعد از نخستین گناه در بهشت با نبوت حضرت آدم آغاز شد . بهرحال آن بهشت ازلی قبل از ارتکاب به نخستین گناه یک بهشت ماقبل از دین و معرفت است و چون برای کسب ان هیچ تلاشی نشده بود به آسانی از دست رفت . مثل سلامتی که تا از دست نرود قدرش دانسته نمی شود و سلامتی حقیقی همواره پس از یک بیماری درک می شود . ان گناه نخستین زمینه پیدایش نبوت و معرفت شد که تماماً راه و روش مسلط شدن بر خویشتن در عرصۀ هراس و تنهایی است . انچه که انسان را به تفکر وامی دارد نیز همین احساس است احساس هراس و تنهایی و از خود بیگانگی در انسان یا موجب رویکرد به دین و معرفت می شود و یا او را به سمت جنون و جنایت می کشاند .
کل تاریخ بشر بر اساس احساس تنهایی و تلاش برای رفع این احساس بنا شده است و امر ازدواج و تشکیل خانواده اساس این تلاش بوده است . ولی بنظر می رسد که در عصر جدید آدم و حوا از تلاش تاریخی خود مأیوس گردیده و لذا امر ازدواج روی به انقراض است و رابطه جنسی هم مستمراً فیزیکی تر و سطحی تر و بی ریشه تر می شود و بنیاد های روحانی خود را از دست می دهد و لذا رابطه جنسی امروزه تبدیل به یک تکنولوژی شده است و میل جنسی همچون ازدواج درحال تباهی است و همجنسگراییها و انواع  عقیم شده گیها بهمراه امراضی همچون ایدز اصل شهوت جنسی را تهدید به نابودی می کند و لذا کل تمدن را بسوی خود- براندازی می کشاند .در واقع یأس آدم و حوا از یکدیگر در جهت  یگانگی ، منشاء یأس مدرن بشر است که کل بشریت را به نابودی می کشاند بنابراین هر تلاش و راه حلی برای احیای این رابطه به مثابه نجات تاریخ بشر است

زن ، بزرگترین امتحان الهی برای مرد

 

زن ، بزرگترین امتحان الهی برای مرد

 

بزرگترین ابتلا و امتحان خدا برای هر مردی همسر کافر و نا موافق و ابله است که محبت را چاپلوسی می داند و صداقت را وقاحت می پندارد و گذشت را بزدلی و حق حساب می نامد و وظیفه را ایثار می یابد و تعهد را خفت و خواری می فهمد و حرمت را رشوه.

این نوع انسانها را به قول قرآن گویی که دلی نیست زیرا دل آدمی کانون شعور و ادراک است.

چنین همسری همچون خاری در چشم و استخوانی در گلو و میخچه ای در پا و غده ای در مغز و موئی در دماغ و دریچه مسدودی در قلب است. نه می ماند و نه می رود نه هست و نه نیست . نه دوست است و نه حتی دشمن.

خداوند این نوع زنان را برای مهربانترین مردان قرار می دهد تا مهرشان را به کمال برساند که همان قهاریت عادلانه است که چنین زنانی را هم بالاخره بیدار و صاحب دل می سازد.

و لذا چنین زنانی همچون عایشه نصیب رحمه للعالمین و یا همچون جعده نصیب امام حسن می شود که صورتی از رحمت جدش بود و یا نصیب حکیمانی چون سقراط و شیخ فرقانی می شود که می گفت: هرچه از کرامت الهی دارم از صبرم بر این عفریته کسب نموده ام.

صبر بر همسر در همه حال به مثابه عمیق ترین و کاملترین امتحان خدا و قلمرو اشد تجربه و خود آزمایی و انسان شناسی و کسب معرفت است که نهایتا به خدا شناسی می انجامد.

صبر بر همسر  صبر بر نیمه پنهان خویشتن است و صبر بر حق است البته تا آنجا که موجب تباهی ایمان و عقل و عصمت نگردد. هیچکس بر چنین صبری زیان ندیده است . و بدانیم که مقام صبر در قاموس قرآن به مثابه کمال ایمان است ( سوره عصر). و این را نیز بدانیم که خداوند می فرماید که : از جنس نفس هر کسی برایش همسری قرار می دهد . پس صبر بر همسر صبر و تحمل بر خویشتن است  و قلمرو اشد خود شناسی و خدا شناسی .

و این را نیز بدانیم که زن را عموما دلی نیست  و به همین دلیل همواره مرد است که عاشق است. و عشق زن چیزی جز عشق به عشق مرد و به خودش نیست . فقط زنان مخلص و عارفه هستند که صاحب دلند که تحت ولایت مردی مخلص به توبه ای نصوح رسیده اند.

و کلام آخر اینکه زن خود به مثابه دل مرد است و لذا مرد عاشق بر دل خویشتن است که هر گاه حقوقش را ادا نمود رستگار است و این رستگاری همانا گذشتن از دل خویش است در غایت گذشت : دل کندن از خویشتن خویش ؟ اینست کمال!