همدلی

همدلی

همدلی

همدلی

حرفهای بی حساب ۱

* اکثرا نمیدانند با گذشته شان چه کنند ولی بعضیها میگذارند سر رف ...

* <<جهل>>آن است که من و شما زبان یکدیگر را نفهمیم...

ُ* اگر من و شما <<بیدار>> باشیم هر خوابی که برایمان دیده باشند <<باطل>> است.

* بعضیها عاشق گذشته اند و بعضیها از آن فرار میکنند.

* آدمهایی که دلشان <<قرص>> است دنبال دردسر میگردند.

* بعضیها در ستایش آزادی دستها را بالا میبرند و بعضی پایین می آورند.

* تن که بلرزد از سرماست ولی وای به وقتی که <<دل>> بلرزد.

* امروزه روز همه <<میل>> دارند و با اجازه شما ما هم بی میل نیستیم ...

* اگر میخواهید کار به جای باریک نکشد نگذارید <<بیخ>> پیدا کند.

طنز اینترنتی ۱

* هرگز اتومبیلی نخرید که نتوانید هلش بدهید!
* همیشه سعی کنید حرفهایتان قشنگ و شیرین باشد که اگر قرار شد آنها را بخورید،بتوانید.
* همیشه کتابها و نششریه هایی مطالعه کنید که اگر در وسط مطالعه،قرار شد بمیرید چهره تان قشنگ به نظر آید!
* اگر نمیتوانید مهربان باشیداقلا مبهم باشید!
* اگر به کسی 20 دلار قرض دادید و دیگر آن شخص را ندیدید کسب چنین تجربه ای به این قیمت می ارزد!
* به نظر میرسد بعضیها برای این به دنیا آمده اند که مایه عبرت دیگران باشند!

خنده

* محکوم به اعدام: آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم. دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟ محکوم: من هنوز ازدواج نکرده ام!

 

* حیف نون می خواسته زنشو طلاق بده میره دادگاه. قاضی: چرا بعداز ده سال ازدواج می خواهی زنتو طلاق بدی؟ حیف نون: آخه آقای قاضی از همان روز اول ازدواج همش چیزا رو پرت می کرد طرفم. قاضی: خوب چرا حالا بعداز ده سال آمدی برای طلاق؟ حیف نون: آخه آقای قاضی تازگی ها نشانه گیریش خوب شده

 

* حیف نون ریش پروفسوری داشته، میره پیش رفیقاش و میگه: هر سوالی دارین امروز بپرسین، فردا میخوام ریش هامو بزنم

 

* یه روز یه خره داشته به اسبه با حسرت نگاه می کرده میگن چرا با حسرت نگاه میکنی میگه کاش تحصیلاتمو ادامه داده بودم

 

* به غضنفر میگن سخترین کاره دنیا چیه میگه نمک تو نمکدان ریختن میگن چرا میگه چون سوراخش خیلی ریزه

 

* چند دقیقه بعد از مراسم خواستگاری .مادر داماد ببخشید میشه واسه پسرم زیرسیگا ری بیارین؟خوانواده ی عروس:مگه سیگار هم میکشه .نه آخه میدونید بعد از مشروب میچسبه . چی مشروب؟آره آخه پسرم توی قمار باخته ناراحته .چی قمار ؟آره بلد نبود توی زندان یاد گرفت . چی مگی زندان هم رفته؟ آره آخه معتاد بود… چی معتاد؟ آره زن قبلیش لوش داد

 

* یارو میره جبهه فرداش بر میگرده میگن چرا برگشتی؟ میگه پدر سوخته ها به قصد کشت تفنگ بازی میکردن

 

* به یارو می گن بیا اینجا به انگلیسی چی می شه ؟ میگه : کام هیر. میگن حالا برو اونجا به انگلیسی چی میشه ؟ میگه: میرم اونجا میگم کام هیر. . . !!!!

 

* یاروبه رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ یارو می گه : آره . تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما