همدلی

همدلی

همدلی

همدلی

خشک سالی و دست ودلبازی

خشک سالی و دست ودلبازی

 

در مقاله های گذشته سعی کردم اشاراتی داشته باشم،  در خصوص تست مخفیانه ی اتمی در اعماق زمین و زمین لرزه های احتمالی. مطالبی که بیشتر جنبه های فنی و امنیتی را در بر می گرفت. اما در یادداشت پیش رو سعی خواهم کرد مبتنی بر اظهارات رسمی مقامات، مطبوعات و مطلعین امور کشور، تصویری واقع بینانه از مشکلات و پیچید گیهای بسیارش ارائه بدهم.

 

روزنامهء "جهان اقتصاد" در گزارش چند روز پیش خود  اظهارات دو وزیر نیرو و کشاورزی را در مجلس،  شرح داد و در آن توضیحات از جمله آمده است که خشکسالی به اقتصاد لرزان ایران به شدت آسیب رسانده است. تا آنجا که از شواهد بر می آید، این گزارش، اسباب نگرانی آقایان را فراهم آورده است و به همین دلیل نمایندگان تصمیم می گیرند تا بخش اعظم این مطالب در حیطهء اطلاعات محرمانه باقی بماند. چرا که نشر اطلاعات می توانست تاثیری به مراتب بدتر از خشک سالی بر  جای بگذارد.این اطلاعات حاکی از نابودی بخش عمدهء کشاورزی خصوصی می باشد.

 

بدون شک نمی توان دولت و یا حاکمیت هیچ نظامی را در این موارد مقصر دانست، در واقع دولت هایی با چندین برابر قدرت و تخصص هم نمی توانند با این گونه معضلات طبیعی به سادگی کنار بیایند و جان سلامت از معرکه به در برند. اما آنچه مسلم است دولت ما هم در برابر این مشکلات تمهیداتی در نظر گرفته است و برای پرداخت بخشی از خسارتها یک برنامه ریزی مالی و اعتباری مشخصی را پیش گرفته است. استانداریها موظف شده اند تا 5% از بودجهء خود را برای سامان بخشیدن به  مناطقی که از بیشترین میزان آسیب برخوردار بوده اند، اختصاص دهند فعالیهایی از این قسم، همگی خوب و پسندیده می باشند. اما آیا این فعالیتهای خوب و پسندیده، صفت " کافی" را نیز به همراه دارند؟

 

متاسفانه تلاش دولت برای کنترل و سامان دهی آسیبها کافی نیست. راهکارهای گسترش کمکهای دولت و پذیرش سهم بیشتر در رفع معضلات اجتماعی مردمی که با فقر دست و پنجه نرم می کنند و طایفه ی آسیب پذیر کشاورز و روستایی، تنها از دو منبع توان امکان می یابند. نخست درآمد حاصل از فروش نفت که در مقلات قبلی بارها در خصوص آن با شما صحبت کرده ام و دوم منابع مالی و ارزی که حکومت برای کمک به کشورهای خارجی در نظر گرفته است.

 

مجموع ارقام اهدایی دولت به کشورهای مسلمان و غیر مسلمان و گروههای مجاهد در حال جنگ در سراسر دنیا، بسیار بیشتر از تصور مردم می باشد. به طور مثال بخشش 1.9 میلیارد دلاری ایران به کشور غیر مسلمان سریلانکا در خصوص پروژه آبیاری، تصحیح اراضی وپالایشگاه نفت واقعاً جای سوال دارد. آخر چطور این پول نمی توانست در کشاورزی در حال فوت ایران سرمایه گذاری شود؟ عملاً کدام عقل سلیمی می تواند چنین سرمایه گذاری ای را توجیح علمی، سیاسی، اخلاقی و مذهبی نماید؟ بخش دیگر این وام بسیار ارزان در خدمت تولید پالایشگاه نفتی است که ما خودمان در کشور با کمبود و بی کاری و از کار افتادگی بسیاری از واحدهای آن صنعت روبرو هستیم.

درست چند ماه پیش بود که روزنامه معتبر" سرمایه" به درستی پیش بینی کرد که ایران توان صادارات نفتی خود را تا پنج سال دیگر از دست می دهد.هر چند که این موضوع آنقدرها هم تازه نیستو  این ماجرا به عنوان یک تهدید استراتژیک در تمام محافل امنیتی، سیاسی و اقتصادی مورد تایید و بحث می باشد. بدون هرگونه بحث و مجادله، ایران به تمام تولید نفتی خود نیاز دارد و در بهترین شرایط  تنها تا سال 2012 می تواند صادر کنندهء نفت باقی بماند. اما هنوز برای حفظ دوست نالایق سوری خود سالی یک میلیارد دلار نفت مجانی رشوه می دهد.

 

عدم سرمایه گذاری در صنعت نفت و مصرف بالای داخلی مان، عملاً صنایع نفتی کشور را با خشک سالی دیگری در این حوزه روبرو خواهد نمود. زمانی که این مسائل و مصائب در پوست و جان زندگی مردم رخنه کرده است، مقامات کشور با کمال میل، سیستم دفاع موشکی کشور سوریه را هم به مبلغ یک میلیارد دلار خریداری می کنند و به دوست خود هدیه می دهند تا روسیه در این بازی هم مثل همیشه برنده و خوشحال باشد.  ما چقدر دست و دل باز هستیم و سوریه در دوستی تا چه اندازه وفادار به ما؟ سوریه ای که درست در همین روزها گفت و گوی صلح را با اسرائیل شروع کرده است.به واقع ما چه دوستان خوبی داریم که در چاپیدن و مسخره کردن دستگاه دیپلماسی ما حالا دیگر تبحری تمام پیدا کرده اند.

 

شاید بعضی از شما خوانندگان مقالات روزنامه های عربی نیز باشید، روزنامه "الشرق الوسط" معتبرترین روزنامه عربی زبان در جهان هم چند هفته پیش، به نقل از یکی از سردارهای سپاه نوشت: ایران سالیانه 800میلیون دلار کمک نقدی به حزب الله می کند. البته باید لیست تسلیحات نظامی مجانی را نیز به آن افزود. من همیشه با خودم می اندیشیدم که ایران به واقع چه مقدار برای حزب الله هزینه می کند؟ اما حالا می دانم و می توانم تصویر واقع بینانه تری از خدمات مردم و کشورم به این گروه داشته باشم. اما آنچه باز مایه خجالت و شرمساری است هیچ چیز نمی باشد الا محاسبات دیپلماتیک حاکمیت ما و سر کیسه شدن ملت.

 

حزب الله امروز صاحب قدرت سیاسی شده است و به طور حتم دیگر نیازی به پول ما ندارد. چرا که به عنوان یک قدرت سیاسی در منطقه حالا می تواند انتظار مساعدت مالی از تمام قدرتهای بزرگ داشته باشد و در معاملات سیاسی خود پول و اعتبار و ارتباط بسیار کسب نماید. باز ما می مانیم و دماغ سوخته و جیب خالی. بسیاری از اسلحه های مجانی ما هم بدبختانه بر علیه مردم بی پناه لبنانی مخالف حزب الله به کار گرفته شده است که هیچ چیز جز معصیت و بد نامی برایمان به بار نیاورده است.

 

نمی دانم تا کجا باید اجازه بدهیم رهبر انقلاب برای صادرات انقلاب، مردم و کشور را در تنگنا بگذارد؟ انقلابی که عملاً هیچ کس در دنیا از آرا و افکار و آورده هایش، استقبال نکرد و هیچ جز درد و فقر و شرمساری برای مردم خود به جا نگذاشت. مردمی در خشک سالی و فشار گرسنگی و تشنگی چگونه می توانند سفیر آزادی و سعادت دیگر ملل شود؟

 

احمد طباطبایی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد