همدلی

همدلی

همدلی

همدلی

هندوانه



هندوانه؛ میوه ای پر فایده و خنک برای تابستانی گرم

هندوانه میوه ای شیرین و آبدار است که نه تنها باعث رفع تشنگی در هوای گرم تابستان می شود بلکه اثرات بسیار مفید دیگری نیز دارد که برای ما نا شناخته است. به همین دلیل سعی کرده ایم طی این مطلب، فواید بی شمار آن را برای شما بیان کنیم.

هندوانه منبع غنی ویتامینA( به شکل بتاکاروتن ) و ویتامینC می باشد. این میوه پرفایده التهاباتی را که در بیماری هایی مثل آسم، تصلب شرائین، سرطان روده و التهاب مفاصل وجود دارد، از بین می برد.

همچنین منبع خیلی خوبی از آنتی اکسیدان کاروتنوئیدی بنام لیکوپن می باشد. لیکوپن یک رنگدانه شیمیایی است که باعث ایجاد رنگ قرمز در هندوانه می شود و اثرات ضد اکسیدانی قوی دارد. این آنتی اکسیدان به تمامی نقاط بدن رفته و رادیکال های آزاد را خنثی می کند.

رادیکال های آزاد مولکول هایی هستند که باعث تخریب بسیاری از بافت های بدن می شوند.

اثرات تخریبی رادیکال های آزاد در بدن شامل موارد زیر است:

1- باعث اکسیده شدن کلسترول می شوند، در نتیجه کلسترول به دیواره رگ های خونی می چسبد و می تواند باعث بروز حملات قلبی و سکته شود.

2- باعث انقباض و بسته شدن راههای تنفسی و درنتیجه تشدید حملات آسم می شوند.

3- باعث افزایش التهابات ناشی از استئوآرتریت1 و آرتریت روماتوئید2 می شوند، در نتیجه تخریب مفاصل را در این شرایط بیشتر می کنند.

4- باعث آسیب سلول های دیواره روده و تبدیل آنها به سلول های سرطانی می شوند.

خوشبختانه ویتامینC و بتا کاروتن بعنوان آنتی اکسیدان های قوی ( که هر دو در هندوانه به مقدار فراوان وجود دارند)، رادیکال های آزاد را به دام انداخته و از اثرات مخرب آنها در بدن جلوگیری می کنند.

در تعدادی از مطالعات علمی ثابت شده است که دریافت بالای ویتامینC و بتاکاروتن، خطربروز بیماری های قلبی، اسپاسم راه های تنفسی در بیماری آسم و سرطان روده را کاهش می دهد و نیز شدت علائم استئوآرتریت و آرتریت روماتوئید را کم می کند.

یک لیوان هندوانه 20درصد نیاز روزانه به ویتامینC و 14 در صد نیاز روزانه به ویتامینA را تامین می کند.

هندوانه از لحاظ ویتامین های گروهBنیز که برای تولید انرژی لازم هستند، غنی است و منبع خوبی از ویتامین هایB1،B6،B5 (اسید پانتوتنیک)، بیوتین (یک نوع ویتامینB) و نیز منیزیوم، پتاسیم و فیبر غذایی است. پس می توان گفت که دارای ارزش غذایی بالایی است.

هندوانه دارای آب فراوان و انرژی کمی است در نتیجه نسبت به سایر میوه ها ، مواد مغذی بیشتری در هر کالری دارد که نشان دهنده اثرات مفید آن در بهبود سلامتی بدن است.

لیکوپن آنتی اکسیدان قوی است که در گوجه فرنگی بخصوص محصولات پخته آن، هندوانه و انبه به مقدار فراوان وجود دارد و جذب آن از محصولات پخته گوجه فرنگی مثل سس و رب گوجه فرنگی که مقدار کمی روغن مثل روغن زیتون داشته باشند، به خوبی صورت می گیرد. مطلبی در این رابطه، سال قبل در سایت تبیان به نمایش درآمد که برگرفته از سایت های علمی است و ما آن را ترجمه کرده ایم که در بخش ( اجتماعی/ تغذیه/خواص خوراکی ها/ سبزی ها) با عنوان " برای دریافت لیکوپن گوجه فرنگی پخته مصرف کنید" وجود دارد. مطالعه این مطلب حتماً مفید خواهد بود.

مطالعات زیادی در مورد لیکوپن و اثرات ضد سرطانی آن انجام شده است و نشان داده بر خلاف سایر رنگدانه های غذاهای گیاهی که فقط در حیوانات موثر بوده اند، لیکوپن در مطالعات انسانی هم دارای اثرات ضد سرطانی بوده است. این سرطان ها شامل: سرطان پروستات، سرطان سینه، سرطان رحم، سرطان ریه و سرطان روده بزرگ بوده است.

مطالعه جدیدی در سال 2003 میلادی نشان داد، بیمارانی که دارای پولیپ آدنومی روده بزرگ3 بوده اند ( که زمینه ساز سرطان روده است)، لیکوپن خونشان 35 در صد پایین تر از افراد سالم بوده است. همچنین بتاکاروتن موجود در خونشان، 5/25 در صد کمتر بوده که این تغییر مهم نیست.

ولی تحقیقات جدید ثابت کرده است، فقط مقدار پایین لیکوپن خون (کمتر از70 میکروگرم در لیتر) و کشیدن سیگار، دو عامل خطر مهم در بروز پولیپ آدنومی روده هستند.مقدار کم لیکوپن خون خطر بروز بیماری فوق را 230 درصد و کشیدن سیگار 302 درصد افزایش می دهد که تاثیر بسیار چشمگیری است.

خاصیت آنتی اکسیدانی لیکوپن، از بیماری های قلبی نیز پیشگیری می کند. جلوگیری از آسیبDNA موجود در گلبول های سفید خون نیز به دلیل اثر آنتی اکسیدانی لیکوپن است.
ارزش تغذیه ای یک برش متوسط هندوانه( یا یک و دو سوم لیوان یا یک شانزدهم هندوانه متوسط) :
مقدار ماده مغذی ماده مغذی
76/1046 واحد بین المللی ویتامینA
46/27 میلی گرم ویتامینC
41/0 میلی گرم ویتامینB6
23/0 میلی گرم ویتامینB1
61/0 میلی گرم ویتامینB5
332 میلی گرم پتاسیم
46/31 میلی گرم منیزیوم
43/1 گرم فیبر غذایی
92 کالری انرژی

پی نوشت:

1-Osteoarthritis : بیماری التهاب مفاصل که با تخریب غضروف مفصلی و رشد استخوان های اطراف مفاصل مشخص می شود.

2-Rheumatoid Arthritis : بیماری که با خشکی، التهاب و در نهایت بدشکل شدن و کج شدن استخوان های مفاصل مشخص می شود.

3-Colorectal Adenomas : بیماری که به صورت تومور غده ای شکل در ناحیه روده بزرگ و مقعد می باشد.

نیره ولدخانی- کارشناس تغذیه تبیان

نکاح و ازدواج یکى از هدفهاى طبیعت است

کتاب: ترجمه المیزان، ج 4، ص 285
نویسنده: علامه طباطبایى

اصل پیوستگى بین زن و مرد امرى سفارشى و تحمیلى نیست، بلکه از امورى است که طبیعت‏بشرى بلکه طبیعت‏حیوانى،
با رساترین وجه آن را توجیه و بیان مى‏کند و از آنجا که اسلام دین فطرت است طبعا این امر را تجویز کرده است،
(و بلکه مقدار طبیعیش را مورد تاکید هم قرار داده).

و عمل تولید نسل و همچنین جوجه‏گذارى که از اهداف و مقاصد طبیعت است‏خود تنها عامل و سبب اصلى است که این پیوستگى
را در قالب ازدواج ریخته و آن را از اختلاطهاى بى‏بندوبار و از صرف نزدیکى کردن در آورده تا شکل ازدواج توام با تعهد به آن بدهد
.و به همین جهت مى‏بینیم حیواناتى که تربیت فرزندشان به عهده والدین است، زن و مرد و به عبارت دیگر نر و ماده خود را نسبت‏به
یکدیگر متعهد مى‏دانند، همانند پرندگان که ماده آنها مسؤول حضانت و پرورش تخم و تغذیه و تربیت جوجه است
و نر آنها مسؤول رساندن آب و دانه به آشیانه.

و نیز مانند حیواناتى که در مساله تولید مثل و تربیت فرزند احتیاج به لانه دارند، ماده آنها در ساختن لانه و حفظ آن نیاز به همکارى نر دارد
که اینگونه حیوانات براى امر تولید مثل روش ازدواج را انتخاب مى‏کنند و این خود نوعى تعهد و ملازمت و اختصاص بین دو جفت نر
و ماده را ایجاب مى‏کند و آن دو را به یکدیگر مى‏رساند و نیز به یکدیگر متعهد مى‏سازد و در حفظ تخم ماده و تدبیر آن و بیرون کردن جوجه از
تخم و همچنین تغذیه و تربیت جوجه‏ها شریک مى‏کند، و این اشتراک مساعى همچنان ادامه دارد تا مدت تربیت اولاد به پایان رسیده
و فرزند روى پاى خود بایستد و از پدر و مادر جدا شود، و دوباره نر و ماده ازدواج نموده، ماده مجددا تخم بگذارد و...

پس عامل نکاح و ازدواج همانا تولید مثل و تربیت اولاد است، و مساله اطفاى شهوت و یا اشتراک در اعمال زندگى چون کسب
و زراعت و جمع کردن مال و تدبیر غذا و شراب و وسایل خانه و اداره آن امورى است که از چهار چوب غرض طبیعت و
خلقت‏خارج است و تنها جنبه مقدمیت داشته و یا فواید دیگرى غیر از غرض اصلى بر آنها مترتب مى‏شود.

آزادى‏هاى جنسى بر خلاف سنت طبیعت است
از این جا روشن مى‏گردد که آزادى و بى بند و بارى در اجتماع زن و مرد به اینکه هر مردى به هر زنى که خواست در آویزد
و هر زنى به هر مردى که خواست کام دهد و این دو جنس در هر زمان و هر جا که خواستند با هم جمع شوند، و عینا مانند حیوانات زبان بسته،
بدون هیچ مانع و قید و بندى نرش به ماده‏اش بپرد، همانطور که تمدن غرب وضع آنان را به تدریج‏به همین جا کشانیده، زنا و حتى زناى با زن شوهردار متداول شده است.

و همچنین جلوگیرى از طلاق و تثبیت ازدواج براى ابد بین دو نفرى که توافق اخلاقى ندارند و نیز ممنوع کردن زن از اینکه همسر
مثلا دیوانه‏اش را ترک گفته، با مردى سالم ازدواج کند، و محکوم ساختن او که تا آخر عمر با شوهر دیوانه‏اش بگذارند.

و نیز لغو و بیهوده دانستن توالد و خوددارى از تولید نسل و شانه خالى کردن از مسؤولیت تربیت اولاد، و نیز مساله اشتراک
در زندگى خانه را مانند ملل پیشرفته و متمدن امروز زیربناى ازدواج قرار دادن، و نیز فرستادن شیرخواران به شیر خوارگاههاى عمومى
براى شیر خوردن و تربیت‏یافتن، همه و همه بر خلاف سنت طبیعت است و خلقت‏بشر به نحوى سرشته شده که با سنت‏هاى جدید منافات دارد.

بله حیوانات زبان بسته که در تولد و تربیت، به بیش از آبستن شدن مادر و شیر دادن و تربیت کردن او یعنى با او راه برود،
و دانه بر چیدن و یا پوزه به علف زدن را به او بیاموزد، احتیاجى ندارند طبیعى است که احتیاجى به ازدواج و مصاحبت و اختصاص
نیز ندارد، ماده‏اش هر حیوانى که مى‏خواهد باشد، و نر نیز هر حیوانى که مى‏خواهد باشد، چنین جاندارانى در جفت گیرى آزادى دارند،
البته این آزادى هم تا حدى است که به غرض طبیعت‏یعنى حفظ نسل ضرر نرساند.

مبادا خواننده عزیز خیال کند که خروج از سنت‏خلقت و مقتضاى طبیعت اشکالى ندارد، چون نواقص آن با فکر و دیدن برطرف مى‏شود،
و در عوض لذائذ زندگى و بهره‏گیرى از آن بیشتر مى‏گردد، و براى رفع این توهم مى‏گوئیم این توهم از بزرگترین اشتباهات است،
زیرا این بنیه‏هاى طبیعى که یکى از آنها بنیه انسانیت و ساختمان وجودى او است مرکباتى است تالیف شده از اجزائى زیاد که
باید هر جزئى در جاى خاص خود و طبق شرایط مخصوصى قرار گیرد، طورى قرار گیرد که با غرض و هدفى که در خلقت
و طبیعت مرکب در نظر گرفته شده، سازگار باشد، و دخالت هر یک از اجزا در بدست آمدن آن غرض و به کمال رساندن نوع،
نظیر دخالتى است که هر جزء از معجون و داروهاى مرکب دارد و شرایط و موفقیت هر جزء، نظیر شرایط و موفقیت اجزاى دارو
است که باید وصفى خاص و مقدارى معین و و وزن و شرایطى خاص داشته باشد، که اگر یکى از آنچه گفته شد نباشد و یا کمترین
انحرافى داشته باشد اثر و خاصیت دارو هم از بین مى‏رود(و چه بسا در بعضى از موارد مضر هم بشود).

از باب مثال انسان موجودى است طبیعى و داراى اجزائى است که بگونه‏اى مخصوص ترکیب‏یافته است و این ترکیبات طورى است
که نتیجه‏اش مستلزم پدید آمدن اوصافى در داخل و صفاتى در روح و افعال و اعمالى در جسمش مى‏گردد، و بنا بر این فرض اگر بعضى
از افعال و اعمال او از آن وصف و روشى که طبیعت‏برایش معین کرده منحرف شود، و خلاصه انسان روش عملى ضد طبیعت را
براى خود اتخاذ کند، قطعا در اوصاف او اثر مى‏گذارد، و او را از راه طبیعت و مسیر خلقت‏به جائى دیگر مى‏برد، و نتیجه این انحراف
بطلان ارتباطى است که او با کمال طبیعى خود و با هدفى که دارد، به حسب خلقت در جستجوى آن است.

و ما اگر در بلاها و مصیبتهاى عمومى که امروز جهان انسانیت را فرا گرفته و اعمال و تلاشهاى او را که به منظور رسیدن
به آسایش و سعادت زندگى انجام مى‏شود بى نتیجه کرده و انسانیت را به سقوط و انهدام تهدید مى‏کند بررسى دقیق کنیم، خواهیم دید
که مهمترین عامل در آن مصیبتها، فقدان و از بین رفتن فضیلت تقوا و جایگزینى به بى شرمى و قساوت و درندگى و حرص است،
و بزرگترین عامل آن بطلان و زوال، و این جایگزینى، همانا آزادى بى حد، و افسار گسیختگى، و نادیده گرفتن نوامیس طبیعت در
امر زوجیت و تربیت اولاد است، آرى سنت اجتماع در خانه و تربیت فرزند(از روزى که فرزند به حد تمیز مى‏رسد تا به آخر عمر)در
عصر حاضر قریحه رافت و رحمت و فضیلت عفت و حیا و تواضع را مى‏کشد.

و اما اینکه توهم کرده بودند که ممکن است آثار شوم نامبرده از تمدن عصر حاضر را با فکر و رؤیت از بین برد، در پاسخ باید گفت:
هیهات که فکر بتواند آن آثار را از بین ببرد، زیرا فکر هم مانند سایر لوازم زندگى وسیله‏اى است که تکوین آن را ایجاد کرده و
طبیعت آن را وسیله‏اى قرار داده، براى اینکه آنچه از مسیر طبیعت‏خارج مى‏شود به جایش برگرداند، نه اینکه آنچه طبیعت و خلقت انجام مى‏دهد
باطلش سازد و با شمشیر طبیعت‏خود طبیعت را از پاى در آورد، شمشیرى که طبیعت در اختیار انسان گذاشت تا شرور را از آن دفع کند
و معلوم است که اگر"فکر"که یکى از وسایل طبیعت است در تایید شؤون فاسد طبیعت‏بکار برود، خود این وسیله هم همانند دیگر وسایل فاسد
و منحرف خواهد شد و لذا مى‏بینید که انسان امروز هر چه با نیروى فکر آنچه از مفاسد را که فسادش اجتماع بشر را تهدید کرده، اصلاح مى‏کند.
همین اصلاح خود نتیجه‏اى تلخ‏تر و بلائى دردناک‏تر را به دنبال مى‏آورد، بلائى که هم دردناک‏تر و هم عمومى‏تر است.

بدون فضائل نفسانى زندگى اجتماعى بشر از هم مى‏پاشد

بله، چه بسا گوینده‏اى از طرفداران این فکر بگوید که: صفات روحى که نامش را " فضائل نفسانى" مى‏نامند، چیزى جز بقایاى دوران اساطیر
و افسانه‏ها و توحش نیست و اصلا با زندگى انسان مترقى امروز هیچ گونه سازشى ندارد،
از باب نمونه: "عفت"، " سخاوت"، "حیا"، "رافت"و"راستگوئى"را نام مى‏بریم، مثلا عفت، نفس را بى جهت از
خواهشهاى نفسانى باز داشتن است و سخاوت از دست دادن حاصل و دست رنج آدمى است که در راه کسب و بدست آوردنش
زحمتها و محنتهاى طاقت‏فرسا را متحمل شده است و علاوه بر این مردم را تن‏پرور و گدا و بیکاره بار مى‏آورد.همچنین شرم و
حیا ترمز بیهوده‏اى است که نمى‏گذارد آدمى حقوق حقه خود را از دیگران مطالبه کند و یا آنچه در دل دارد بى پرده اظهار کند.و
رافت و دلسوزى که نقیصه بودنش احتیاج به استدلال ندارد، زیرا ناشى از ضعف قلب است، و راستگوئى نیز امروز با وضع زندگى سازگار نیست.

و همین منطق، خود از نتائج و ره‏آوردهاى آن انحرافى است که مورد گفتار ما بود، چون این گوینده توجه نکرده به اینکه این فضائل در جامعه
بشرى از واجبات ضروریه‏اى است که اگر از اجتماع بشرى رخت‏بربندد، بشر حتى یک ساعت نیز نمى‏تواند به صورت جمعى زندگى کند.

اگر این خصلت‏ها از بشر برداشته شود و هر فرد از انسان به آنچه متعلق به سایرین است تجاوز نموده، مال و عرض و حقوق آنان را پایمال کند،
و اگر احدى از افراد جامعه نسبت‏به آنچه مورد حاجت جامعه است‏سخا و بخشش ننماید، و اگر احدى از افراد بشر در ارتکاب اعمال
زشت و پایمال کردن قوانینى که رعایتش واجب ست‏شرم نکند، و اگر احدى از افراد نسبت‏به افراد ناتوان و بیچاره چون اطفال و
دیوانگان که در بیچارگى خود هیچ گناهى و دخالتى ندارند رافت و رحمت نکند، و اگر قرار باشد که احدى به احدى راست نگوید
و در عوض همه بهم دروغ بگویند، و همه به هم وعده دروغ بدهند، معلوم است که جامعه بشریت در همان لحظه اول متلاشى گشته و بقول معروف"سنگ روى سنگ قرار نمى‏گیرد".

پس جا دارد که این گوینده حداقل این مقدار را بفهمد که این خصال نه تنها از میان بشر رخت‏بر نبسته، بلکه تا ابد هم رخت‏بر نمى‏بندد
و بشر طبعا و بدون سفارش کسى به آن تمسک جسته، تا روزى که داعیه"زندگى کردن دستجمعى"در او موجود است آن خصلت‏ها را حفظ مى‏کند.

تنها چیزى که در باره این خصلتها باید گفت و در باره آن سفارش و پند و اندرز کرد، این است که باید این صفات را تعدیل کرده
و از افراط و تفریط جلوگیرى نمود تا در نتیجه با غرض طبیعت و خلقت در دعوت انسان به سوى سعادت زندگى موافق شود،
(که اگر تعدیل نشود و به یکى از دو طرف افراط و یا تفریط منحرف گردد، دیگر فضیلت نخواهد بود)و اگر آنچه از صفات و خصال
که امروز در جوامع مترقى فضیلت پنداشته شده، فضیلت انسانیت‏بود، یعنى خصالى تعدیل شده بود، دیگر این همه فساد در جوامع پدید نمى‏آورد
و بشر را به پرتگاه هلاکت نمى‏افکند بلکه بشر را در امن و راحتى و سعادت قرار مى‏داد.

حال به بحثى که داشتیم برگشته و مى‏گوئیم: اسلام امر ازدواج را در موضع و محل طبیعى خود قرار داده، نکاح را حلال و زنا و سفاح
را حرام کرده و علاقه همسرى و زناشوئى را بر پایه تجویز جدائى(طلاق)قرار داده، یعنى طلاق و جدا شدن زن از مرد را جایز دانسته
و نیز به بیانى که خواهد آمد این علقه را بر اساسى قرار داده که تا حدودى این علاقه را اختصاصى مى‏سازد، و از صورت هرج و مرج
در مى‏آورد و باز اساس این علقه را یک امر شهوانى حیوانى ندانسته، بلکه آن را اساسى عقلانى یعنى مساله توالد و تربیت دانسته و رسول گرامى
در بعضى از کلماتش فرموده: "تناکحوا تناسلوا تکثروا..."(یعنى نکاح کنید و نسل پدید آورید و آمار خود را بالا ببرید).

اسلام مردان را بر زنان استیلا داده است: اگر ما در نحوه جفت گیرى و رابطه بین نر و ماده حیوانات مطالعه و دقت کنیم خواهیم دید که
بین حیوانات نیز در مساله جفت گیرى، مقدارى و نوعى و یا به عبارت دیگر بوئى از استیلاى نر بر ماده وجود دارد و کاملا احساس مى‏کنیم
که گوئى فلان حیوان نر خود را مالک آلت تناسلى ماده، و در نتیجه مالک ماده مى‏داند و به همین جهت است که مى‏بینیم نرها بر سر
یک ماده با هم مشاجره مى‏کنند، ولى ماده‏ها بر سر یک نر به جان هم نمى‏افتند، (مثلا یک الاغ و یا سگ و یا گوسفند و گاو ماده وقتى مى‏بینند
که نر به ماده‏اى دیگر پریده، هرگز به آن ماده حمله‏ور نمى‏شود، ولى نر این حیوانات وقتى ببیند که نر ماده را تعقیب مى‏کند خشمگین مى‏شود به آن نر حمله مى‏کند).

و نیز مى‏بینیم آن عملى که در انسانها نامش خواستگارى است، در حیوانها هم(که در هر نوعى به شکلى است)از ناحیه حیوان نر انجام مى‏شود
و هیچگاه حیوان ماده‏اى دیده نشده که از نر خود خواستگارى کرده باشد و این نیست مگر به خاطر اینکه حیوانات با درک غریزى خود،
درک مى‏کنند که در عمل جفت گیرى که با فاعل و قابلى صورت مى‏گیرد، فاعل نر، و قابل(مفعول)ماده است و به همین جهت ماده، خود را ناگزیر از تسلیم و خضوع مى‏داند.

و این معنا غیر از آن معنائى است که در نرها مشاهده مى‏شود که نر مطیع در مقابل خواسته‏هاى ماده مى‏گردد(چون گفتگوى ما تنها
در مورد عمل جفت گیرى و برترى نر بر ماده است و اما در اعمال دیگرش از قبیل بر آوردن حوائج ماده و تامین لذتهاى او، نر مطیع ماده است)،
و برگشت این اطاعت(نر از ماده)به مراعات جانب عشق و شهوت و بیشتر لذت بردن است، (هر حیوان نرى از خریدن ناز ماده
و بر آوردن حوائج او لذت مى‏برد)پس ریشه این اطاعت قوه شهوت حیوان است و ریشه آن تفوق و مالکیت قوه فحولت و نرى حیوان است و ربطى به هم ندارند.

و این معنا یعنى لزوم شدت و قدرتمندى براى جنس مرد و وجوب نرمى و پذیرش براى جنس زن چیزى است که اعتقاد به آن کم و
بیش در تمامى امت‏ها یافت مى‏شود، تا جائى که در زبانهاى مختلف عالم راه یافته بطورى که هر شخص پهلوان و هر چیز تسلیم ناپذیر
را "مرد"، و هر شخص نرمخو و هر چیز تاثیر پذیر را"زن"مى‏نامند، مثلا مى‏گویند: شمشیر من مرد است‏یعنى برنده است، یا فلان گیاه نر و یا فلان مکان نر است، و...

و این امر در نوع انسان و در بین جامعه‏هاى مختلف و امت‏هاى گوناگون فى الجمله جریان دارد، هر چند که مى‏توان گفت
جریانش(با کم و زیاد اختلاف)در امت‏ها متداول است.و اما اسلام نیز این قانون فطرى را در تشریع قوانینش معتبر شمرده
و فرموده: "الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض" (1) ، و با این فرمان خود، بر زنان واجب کرد
که درخواست مرد را براى همخوابى اجابت نموده و خود را در اختیار او قرار دهند.

- نیاز خانواده به توازن قدرت والدین و فرزندان

در سال هاى اخیر برخى مرزهاى به ظاهر ممنوعه در مورد بسیارى از مسائل اجتماعى از جمله «مسائل جنسى» شکسته شده و افزایش آسیب هاى پنهان و حتى آشکار اجتماعى از جمله «سوء استفاده جنسى از کودکان» به هشدارى تکرار پذیر بدل شده است. البته در نبود راهکارهاى قانونى و نهادمند براى مقابله و کاهش آسیب هاى اجتماعى، ایجاد مصونیت براى افراد آسیب پذیر، برخورد حذفى با عوامل زمینه ساز، مجازات خاطیان و حمایت از قربانیان، شاید این گونه بررسى هاى مکرر موضوع، زنگ خطرى براى آگاهى و هشدار به خانواده ها ومسؤولان جامعه باشد.
بى گمان بررسى علل و عوامل زمینه ساز بحرانهاى اجتماعى و سخن گفتن از آن _ به جهت آسیب شناسى موضوع _ اهمیت دارد، اما آنچه بیشتر اهمیت دارد، این است که معضلات اجتماعى با گذشت زمان قربانیان بیشترى مى گیرد و بر دامنه این مسائل و پیامدهاى جبران ناپذیر فردى و اجتماعى آن مى افزاید. بنابراین باید هر چه زودتر براى این چرخه معیوب فکرى کرد.
اکنون شرایط مبارزه با این گونه جرایم به گونه اى پیش مى رود که افرادى نه در سمت مسؤول و مدیر سازمان متولى، بلکه در لباس محقق و استاد دانشگاه مسائل مسکوت مانده اى چون سوءاستفاده جنسى از کودکان را به چالش کشیده و حتى براى مقابله و پیشگیرى از بروز آن، دست به اقدام عملى زده اند.
دکتر «شهین علیایى زند»، اولین بنیانگذار مؤسسه پیشگیرى از آزار جنسى کودکان و نوجوانان در خاورمیانه سالهاست با ارائه تحقیقات و سخنرانى هاى خود تابوى مسائل جنسى را در ایران شکسته است.
گزارش وى در باره مسأله روسپیگرى در ایران که در سال ۱۳۸۱ و در نخستین همایش ملى آسیبهاى اجتماعى مطرح شد، یکى از تلاشهاى وى براى مبارزه با جرایم است.
اکنون نیز که یک سال و اندى از تأسیس این مرکز مى گذرد، دکتر علیایى زند همچنان بر پیگیرى اهداف این مؤسسه در پیشگیرى از آزار جنسى کودکان مصر است و آموزش هاى لازم به خانواده ها، والدین، مربیان مهدکودک ها ومدارس را یکى از اهداف و برنامه هاى خود در این زمینه مى داند.وى که سوءاستفاده جنسى از کودکان را «ایجاد ارتباط با کودک به هر شکل و به هر میزان به منظور کسب لذت جنسى، معرفى مى کند، کودکان سنین پیش دبستانى را بیشترین قربانیان سوءاستفاده جنسى در درون خانواده و سنین دبستانى و بالاتر را قربانیان سوءاستفاده جنسى در بیرون از خانواده مى دانند.
به گفته وى، «هیچ تجربه اى به اندازه آزار دیدگى جنسى، زندگى فرد را به لحاظ روانى به مخاطره نمى اندازد. علاوه بر این، تحریکات و آزار دیدگى جنسى در دوران کودکى، ممکن است در بزرگسالى با دو پیامد افراطى لجام گسیختگى و سرد مزاجى توأم باشد.»
دکتر علیایى زند با اشاره به مشکل بزرگ «کودکان خیابانى» که هر روز به صورت سازمان یافته و یا غیر سازمان یافته با تعدى جنسى روبرو مى شوند، تأکید مى کند: «بسیارى از کودکانى که به صورت مستمر مورد سوء استفاده جنسى قرار مى گیرند، در بزرگسالى خود عامل سوء استفاده جنسى از کودکان مى شوند. و ممکن است این چرخه تا چند نسل ادامه پیدا کند.
دکتر «عباس محمدى اصل»، جامعه شناس که سوء استفاده جنسى از کودکان را تحت مقوله کلى تر سوء رفتار با کودکان معرفى مى کند، معتقد است: «سوء استفاده جنسى از کودکان خسارتها و هزینه هایى بر قربانیان خود تحمیل مى کند که معمولاً به دلیل ترس و خجالت و آبروریزى آن را پیگیرى نمى کنند.»
به اعتقاد دکتر محمدى اصل، کودکان قربانى سوء استفاده جنسى حمایتهاى قانونى و مدنى را نمى شناسند. بنابراین پیامدهاى این سوء استفاده را پیگیرى نمى کنند و این امر تبدیل به بحران روحى در آنها مى شود.
این امکان نیز وجود دارد که آنان در بزرگسالى به فکر انتقام از دیگران و جامعه بیفتند.
دکتر علیایى زند به وجود ضعف قوانین در برخورد با مسأله آزار جنسى کودکان بویژه زمانى که با چنین معضلى در خانواده مواجه هستیم، اشاره مى کند و مى افزاید: «قوانین ما با والدین خاطى بویژه پدرانى که اغلب خود، بچه ها را به این سمت و سو سوق مى دهند، بسیار اندک و معضل آفرین است. دکتر محمدى اصل نیاز به قوانینى که حقوق کودکان را با نگاه تبعیض آمیز مثبت با توجه به ویژگى هاى این دوران مورد تأکید قرار دهد، متذکر مى شود و تأکید مى کند: «سوء استفاده جنسى از کودک را نباید با سوءاستفاده جنسى از بزرگسالان در یک مقوله قرار دهیم، چرا که کودک قوانین را نمى شناسد و تحت سلطه و به اصطلاح حمایت والدین است.»
براساس تحقیقات دکتر محمدى اصل، شخصیت بى سازمان و نابسامان والدین به سوءاستفاده جنسى از کودکان منجر مى شود و کارکرد منفى خانواده و اعمال خشونتهاى مردانه بر زن و کودکان در خانواده بر این مسأله دامن مى زند.»
این جامعه شناس تأکید مى کند: «درخانواده باید بین والدین و فرزندان توازن قدرت وجود داشته باشد. فرزندان جزو اموال والدین محسوب نشوند تا والدین به خود اجازه ندهند فشارهاى اجتماعى را به شکل خشن به کودکان منتقل کنند.»
دکتر علیایى زند آزار جنسى کودکان را در ایران به دو گروه رسمى و غیر رسمى طبقه بندى مى کند و توضیح مى دهد، خانواده هاى فقیر با سرپرست معتاد و بیکار و ساکن در استانهاى مرزى کشور به شدت در معرض تهدید این نوع سوءاستفاده ها قرار دارند. بطورى که براساس تحقیقات در مورد وضعیت روسپیگرى متوجه شدم ۱۲ درصد پدران و مادران زنان روسپى، شخصاً اولین مشترى را براى فرزند خود پیدا کرده اند. تحقیقات دکتر علیایى زند همچنین نشان مى دهد: «۲۳ درصد زنان روسپى، قربانى سوء استفاده جنسى هستند.»
به گفته وى، «سوء استفاده جنسى در شکل غیر رسمى، خارج از پوشش قانون بوده و در واقع همان نوع از آزار جنسى است که معمولاً کودکان را در بیرون از محیط خانه مورد هجوم قرار مى دهد.»
دکتر محمدى اصل، فقر، کم سوادى، سرخوردگى دوران کودکى، فشارهاى اجتماعى، نبود فرصتها و امکانات، عقده هاى فردى و گاهى در هم ریختگى نظام اجتماعى را در ایجاد پدیده هایى مانند سوء استفاده جنسى مؤثر مى داند. به اعتقاد دکتر علیایى زند، فقر، مهاجرت، اختلالات روانى، قبح شکنى، تحریک زودرس کودکان و زندگى در مناطق آسیب خیز شهرهاى بزرگ، زمینه هاى ارتکاب به سوء استفاده جنسى را فراهم مى کند.
دکتر علیایى زند تأکید مى کند: آمارهاى موجود در مورد پدیده سوءاستفاده جنسى از کودکان صرفاً به مواردى مربوط مى شود که کشف شده و از آنجا که این رفتار آسیبى پنهان است، آمار دقیقى از آن موجود نیست و بنا بر این نمى توان به آمارهاى ارائه شده به عنوان نمونه اى از کل جامعه استناد کرد اما مى توان هشدار داد این آسیب در کشور روبه افزایش است.»
به گفته دکتر محمدى اصل چون مسأله آزار جنسى با قضیه آبرو سروکار دارد، بسیارى از موارد آن گزارش و ثبت نمى شود و بنا براین آمار صحیحى در این زمینه وجود ندارد.»
دکتر علیایى زند بر این نکته مهم که سوء استفاده جنسى از کودکان در همه جاى دنیا رو به فزونى و سازمان یافتگى دارد، اشاره و تأکید مى کند، «کودکان مشرق زمین، به صورت سازمان یافته، با استفاده از شبکه هاى زیرزمینى و یا اینترنتى، به دنیاى غرب فرستاده شده و در آنجا به ارائه خدمات جنسى وا داشته مى شوند.»
وى بر مبارزه منسجم و سازمان یافته با مسأله آزار جنسى کودکان در کشور نیز تأکید مى کند.
در همین رابطه تدوین طرح پلیس کودکیار از سوى دکتر علیایى زند و ارائه کلیات آن به نیروى انتظامى اقدامى براى حمایت از کودکان و نوجوانان در جامعه و ایجاد امنیت براى آنهاست.
جلوگیرى از هرگونه سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان، کمک ویارى رساندن به کودکان به هنگام نیاز، شناسایى کودکان خیابانى و کمک به ساماندهى آنها و همچنین شناسایى باندهاى سوء استفاده از کودکان و انحلال آنها از وظایف عمده پلیس کودکیار است. دکتر محمدى اصل نیز به ایجاد ساختار هاى اجتماعى قانونمند و نهادمند براى مقابله با انواع آسیبهاى اجتماعى از جمله سوء استفاده جنسى از کودکان اشاره مى کند و مى افزاید: « تعریف حریم مدنى افراد و ایجاد ساختار قانونى لازم براى آن، امکان تحقق حقوق زنان، کودکان و ... فراهم مى شود. در حالى که هم اکنون به دلیل نبود و یا ضعف چنین ضمانتى راه براى انواع سوء استفاده فراهم مى شود.»